نظر داره
اینجــا هیـچ قـرصــی
آرام بـخــش نیـستــــــــ
مگــر
قـرص روی مـاهتـــــــــ..
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمــت سـهم ِ مــن!
اگر روزی مردم تابوتم را سیاه کنید
تاهمه بدانند سیاه بخت بودم
بر روی سینه ام تکیه یخی بگذارید
تا بجای معشوقم برایم گریه کند
چشمانم را باز بگذارید
تاهمه بدانند
چشم انتظار معشوقم بودم
و آخرین خواسته من از شما
اینکه دستانم را ببندید
تا همه بدانند
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین كار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا
صورت گرفت. آرایشگر گفت:
من باور نمی كنم خدا وجود داشته با شد مشتری پرسید چرا؟
آرایشگر گفت: كافیست به خیابان بروی و ببینی مگر می شود با وجود خدای مهربان
اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینكه از آرایشگاه بیرون آمد
مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و كثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به
آرایشگر گفت می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :
چرا این حرف را میزنی؟ من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب كردم
مشتری با اعتراض گفت:
پس چرا كسانی مثل آن مرد بیرون از آرایشگاه وجود دارند آرایشگر گفت:
آرایشگرها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمی كنند. مشتری گفت:
دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی كنند.
برای همین است كه اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد.